جدول جو
جدول جو

معنی حسین خیل - جستجوی لغت در جدول جو

حسین خیل
(حُ سَ خَ)
دهی است مربوط به حکومت درجۀ 4 بگرامی مربوط ولایت کابل که بین 69 درجه و 15 دقیقه طول البلد شمالی و 34 درجه و 27 دقیقه عرض البلد شرقی واقع است. باشندگان آن غالباً از قوم ترکی و اندراند مردم آن زراعت پیشه اند و زراعت دیمی و آبی دارد. محصول آن گندم، جو جواری و حبوبات است، خربوزه، تربوز، بادرنگ، تره هم کشت میشود. میوه آن زردآلو، سنجد بمقدار کم، اما سیب بمقدار زیادتر است. آبیاری توسط کاریز و ضمناً جوئی که از قریۀ کمری شرقاًجریان دارد و از حسین خیل میگذرد صورت میگیرد. حیوانات آن، گاو، خر، گوسفند و بز است و حدود شمالی آن راچمن نیزار بگرامی فراگرفته که این نیزار باعث تولیدپشه زهرناک گردیده. هوای آن در تابستان گرم و در زمستان سرد است. (از فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا
حسین خیل
مرتعی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ خَیْ یا)
ابن علی بن عبدالله بغدادی معروف به سبط الخیاط و مکنی به ابوعبدالله محدث مقری است. در 458 هجری قمری 1066/ میلادی متولد و در ربیع دوم 541 هجری قمری 1146/ میلادی درگذشت. او راست: المبهج وجز آن. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 12 ص 174)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن نصر بن محمد بن حسین بن محمد بن حسن کعبی موصلی شافعی مکنی به ابوعبدالله فقیه اصولی. متولد به موصل 466 هجری قمری 1074/ میلادی مدتی قاضی بود و به بغداد در ربیع دوم 552 هجری قمری 1157/ میلادی درگذشت. او راست: مناقب الابرار و محاسن الاخیار و منهج المرید و جز آنها. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 2 ص 211) (ابن خلکان ج 1 ص 183) (کشف الظنون) (مرآه الجنان) (فهرستهای کتابخانه ها)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
حاج میرزا حسین خلیلی، ابن میرزا خلیل بن ابراهیم طهرانی از مراجع شیعه در نجف بود و در 1326 هجری قمری درگذشت و اجازات وی برای شاگردانش که برخی از ایشان مرجعیت نیز یافتند در ذریعه ج 1 ص 183 یاد شده است. و نیز او راست: ’ذریعه الوداد’. وی مدرسه ای در نجف بساخت که هم اکنون بنام وی معروف است. خاندان و فرزندان وی در عراق وایران به خلیلی شهرت دارند. وی یکی از ارکان سه گانه مشروطه خواهان ایرانی در عراق بود و آن دو دیگر مرحوم ملا عبدالله مازندرانی متوفی در 1330 هجری قمری و ملا محمدکاظم خراسانی متوفی در 1329 هجری قمری بودند. مرحوم حاجی میرزا حسین در ماه شوال هزاروسیصدوبیست وشش هجری قمری در حدود سن نودسالگی در نجف وفات یافت. (ذریعه) (وفیات معاصرین قزوینی یادگار سال 3 شمارۀ 4)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خَ)
ابن یاسر بصری ملقب به خلیع و مکنی به ابوعلی خراسانی مولای فرزندان سلمان بن ربیعۀ باهلی است. شاعری است فکاهی. متولد 162 هجری قمری و درگذشتۀ 250 هجری قمری او را صدوپنجاه ورقه شعر بوده است. (ابن الندیم) رجوع به خلیع و ابوعلی خلیع و زرکلی ص 249 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ خُرْ رَ)
زانوسی مازندرانی خراسانی الاصل. شاعر صوفی معاصر هدایت بود و در مجمع الفصحا او را یاد کرده است. (ذریعه ج 9 ص 292)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد و سه هزارگزی خاور خراسان. ناحیه ای است تپه ماهور، سردسیر. دارای 160 تن سکنه میباشد. کردی و فارسی زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات، لبنیات. اهالی به کشاورزی، گله داری گذران میکنند. صنایع زنان: قالیچه، گلیم، جاجیم بافی است. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ لِ)
ابن محمد بن جعفر لغوی نحوی خالع یا خالعی. شاگرد ابوعلی فارسی و سیرافی بوده در 333 هجری قمری 945/ میلادی متولد و 388 هجری قمری / 998 میلادی درگذشت. او راست: شرح دیوان ابوتمام و ’تخیلات العرب’ و ’الاودیه و الجبال’ و جز آنها. (معجم المؤلفین از الوافی بالوفیات ج 11 ص 63) (معجم الادباء) (لسان المیزان) (کشف الظنون) (اعیان الشیعه ج 27 ص 146) (تنقیح المقال) (روضات الجنات) (اعلام زرکلی) (هدیه العارفین ج 1 ص 306)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ لِ)
شاعر اصفهانی. عالم گیرشاه او را ’امتیازخان’ لقب داد. و در 1122 هجری قمری درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 284)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ حِلْ لی)
ابن کمال الدین الابزر الحسینی الحلی ادیب شاعر رجال شناس. او راست: کتاب الرجال. (معجم المؤلفین از شعراء الحلۀ خاقانی ج 2 ص 78) (بروکلمان ج 2 ص 373) (ذریعه ج 9 ص 20 و28) (فهرست دانشگاه ج 3 ص 567) (سلافه ص 545)
ابن دره نیلی عالم فقیه بود و در نیل در 644 هجری قمری درگذشت و جنازه اش را به حله بردند. تصانیف دارد. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ جُ عَ)
ابن علی بن ابراهیم معروف به جعل الکاغذی متکلم بود. تولد و وفات او را ابن ندیم (308-399 هجری قمری) آورده و در الوافی (289-369 هجری قمری) و در هدیه العارفین (303-399 هجری قمری) و در بصره و بغداد یاد شده است. او راست: ’الایمان’ و ’الاقرار’ و ’المعرفه’ و ’رد راوندی’ و ’رد رازی’. (اعلام زرکلی ص 254) (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 10 ص 202) (الوافی ج 11 ص 101) (تاریخ بغداد ج 8 ص 73) (ابن ندیم 175) (لسان المیزان ج 2 ص 303) (هدیه العارفین ج 1 ص 307)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن علی معروف به دیک. معلم مصری که پیش از 1307 هجری قمری / 1890 میلادی میزیسته است. و کتابی بنام ’عمل الدواوین المتواتر دارد. (تاریخ آداب اللغه جرجی زیدان ج 4 ص 211) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عبدالله چلبی آدرنوی حنفی متخلص به آلی. درگذشتۀ 1050 هجری قمری یک تاریخ عمومی به ترکی نگاشته و دیوان شعر ترکی و ریاض التراجم و جز آن به ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 322)
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ گَ تَ / تِ)
جائی که خوشرویان بسیار دارد: کش، شهری بود به ماوراءالنهر حسن خیز. قریۀ گیلی و درچۀ سلطان آباد عراق حسن خیز است. طراز، شهری است ّ حسن خیز، به ترکستان
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ خِ)
دهی است به فاصله 3500 گز بطرف جنوب قریۀ زاهدآباد در علیقد حکومت کلان لوگر مربوط ولایت کابل. (از فرهنگ جغرافیایی افغانستان ج 2)
لغت نامه دهخدا